وقتی که انسان در جست جوی چشمه روشنی هاست و در مسیر زمان،عطش جگرسوزش با نوشیدن جرعه ای از آب زلال فروکش کرده و خنک می گردد و در پی پروازی می باشد تا پرهای آهنین او بتواند به آسمان آبی که نشانگر و تجلی حضور ملکوت را در ذهن مجسم می کند راه یابد،هیچ دست مایه ای را نمی توان یافت که به خواسته هایش جامه ی عمل بپوشاند و دغدغه و تشویش درونی اش را بکاهد؛و آن گاه که دچار بحران حوادث می گردد و خویش را در حال غرق شدن در میان امواج پرتلاطم و بنیان کن می بیند،آن گاه است که هاله ای از نور بر تاریکی های درونش می تابد و دلش به نقطه و جایگاه قادری تمسک می یابد که ایمنی خویش را فقط در او میبیند و ناخودآگاه از سر تسلیم وارد می شود؛وتازه این خود نقطه ی امید و زندگی است که هنوز نورانیتی از نور خدا در دل انسان باقی مانده و سوسو می زند و فرصتی برای پیدا کردن خود می یابد. چنین است که قطار زندگی آرام و بی صدا می گذرد و پاره ای از اوقات،صدای لرزانش در پیچ و خم مسیر سکوت و آرامش،مرا به تفکری عمیق وادار می کند.این گونه است که تفکرات تنهایی ام رقم می خورد و ای کاش می توانستم تأثیر اذان و ذکر سلام و شهادتین مرحوم پدربزرگم را در فضای عطرآگین آن سرزمین سبز به یاد آورم و اثر آن را با تک تک سلول های جانم ارزیابی کنم که اینک مرا این چنین وادار نموده تا با ایجاد فضای اندک معنوی،لباس بندگی به تن کرده،تا با زبان جان و معنای وجود،سنگینی هر کوله باری حتی قلم را بر زمین گذارم و پرواز در آسمان ارغوانی عشق،میسر گردد؛وبا زبان بی زبانی تو را فریاد کنم و از تو مدد جویم که «خداوندا لحظه و آنی مرا به حال خویش وامگذار». مجموعه حاضر با توجه به شناخت از جامعه،برای مخاطبان عاشق،به ویژه جوانان تهیه گردیده است و در این رهگذر سعی برآن داشتم تا با الهام از تأثیر معنوی و با بهره گیری از آیات شریف قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام به عنوان الگو و راه نما،توانسته باشم موجبات رضایت حق تعالی را فراهم کرده باشم.